سه چیز است که نشانه اصابت رأی است :خوب برخورد کردن و نیک گوش کردن و پاسخ نیکو دادن . [امام صادق علیه السلام]

آیات نور

احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن

پدر و مادر به عنوان دو انسان فداکار و زحمتکش که تمام بار مسئولیت های مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار هستند به طوری که در چندین آیه قرآن کریم، بر لزوم اطاعت و تکریم آنها فرمان داده شده است و ذات باری تعالی نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأکید نموده است. در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره ای از تأکیدات قرآن درخصوص ضرورت تکریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره کرده است که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.
 

جایگاه احترام در جامعه و رفتارهای انسانی

احترام در حوزه کنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشکیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست که زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص، شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانه ای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند که اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل کرد.
علامه طباطبایی خاستگاه و ریشه آن را در اصل استخدام می داند و بر این نکته تأکید می ورزد که استخدام، خود عاملی مهم در ایجاد اختلافات و هم چنین ایجاد و پدیداری جوامع است. به این معنا که دو شخص با دو شخصیت مستقل و متفاوت با یک دیگر، اختلاف طبیعی دارند ولی از آن جایی که می کوشند منافع خود را که به تنهایی قابل دست یابی نیست با استخدام و بهره گیری از دیگری برآورده سازند و لذا با دست کشیدن از برخی خواسته های کوچک تر و ریزتر و کوتاه آمدن از برخی دیگر، اجتماع را تشکیل می دهند تا با بهره گیری و استخدام دیگری به خواسته ها و منافع بزرگ تری دست یابند. البته استخدام و ایجاد اجتماع، پیامدهای نابهنجار و تضادهایی را به همراه دارد که گاه به تنازع و حتی درگیری های خشونت آمیز می انجامد. از این روست که قانون برای جلوگیری از افزایش اختلافات و تنازع به وجود آمد.
به هر حال اصول اجتماع بر پایه احترام متقابل و حفظ قانون و رعایت آن نهاده شده است. البته پیش از این که قانون حضور یابد احترام متقابل است که پایه های اجتماع را حفظ می کند و جامعه را معنا می بخشد. دو شخص، تنها زمانی نیاز به قانون می یابند که نتوانند با توجه به اصول انسانی و ظرفیت های عاطفی و اخلاقی با یک دیگر تعامل سازنده داشته باشند و کنار بیایند.
زمانی قانون پا به میدان می گذارد که عواطف و اصول اخلاقی انسانی نتواند تعامل را در موقعیت خود به درستی حفظ و برقرار کند. از این زمان است که عقل به شکل قانون حضور می یابد و با اصول خشک و غیرعاطفی و احساسی می کوشد تا تعادلی میان دو سوی درگیری برقرار کند.
بنابراین احترام که خاستگاهی عاطفی و احساسی دارد عاملی مهم و اساسی در حفظ تعادل اجتماعی و بقای ارتباط میان دو شخص و یا اشخاص و یا گروه های اجتماعی به شمار می آید.

خانواده، اجتماعی متفاوت

مسئله زن و شوهر در تحلیل قرآنی از هر اجتماع دیگری متفاوت است و تحلیل و تبیین دیگری دارد. اصولا نمی توان روابط زن و شوهر را براساس روابط اجتماعی ای سنجید و یا تحلیل کرد که بیرون از دایره زن و شوهری هستند.
زن و شوهر در تحلیل قرآنی تنها برای استخدام اجتماع، خانواده تشکیل نمی دهند تا اصول اجتماعی آن را همانند دیگر اجتماع فرض کرد و یا اصول اجتماعی بیرون از دایره خانواده را بدان تعمیم و گسترش داد. بررسی این مطلب فرصت دیگری را می طلبد ولی در کوتاه سخن می توان گفت که خانواده از نظر قرآن تنها نهادی است که بر پایه عاطفه و احساس شکل می گیرد و مرد در تحلیل قرآنی تنها با زن آرامش و سکونت می یابد و زن بی مرد اصولا قوام نمی یابد و بی بهره گیری از تکیه گاهی به نام شوهر اصولا نمی تواند برپا باشد. از این رو زن برای قوام خویش به مرد نیاز ذاتی دارد و مرد برای دست یابی به آرامش درون، نیاز ذاتی به زن دارد بر این اساس اجتماع زن و شوهر را نمی توان در دایره دیگر اجتماع دید. اصول و معیارهای ایجادی و پایداری آن با دیگر اجتماعات، تفاوت اساسی دارد و تنها وجه مشابهت آن در همان جمع و اجتماع دوتن البته با دو جنسیت مخالف و متفاوت یعنی زن و مرد است.
هر اجتماعی حتی اجتماع زن و شوهر و خانواده (دراین جا شامل فرزندان نیز می شود) براساس اصل احترام متقابل قوام می یابد و پایدار می گردد. از این روست که احترام در همه حوزه های اجتماعی از خرد تا کلان نقش سازنده و اساسی ایفا می کند.

احترام در آموزه های قرآنی

احترام از واژه های غیرمصرح قرآنی است که از ریشه حرم و حرمت گرفته شده. حریم چاه به معنای آن محدوده ای است که نمی توان بدان نزدیک شد و کسی حق تصرف و حفر چاه دیگر در آن محدوده را ندارد.
حرمت شخص به معنای چیزی است که شخص از آن حمایت و دفاع می کند. احترام براین اساس چنان که در اصطلاحات عرفی نیز آمده به معنای تعظیم و تکریم و گرامی داشت شخص است که بی ارتباط با معنای لغوی آن نیست؛ زیرا شخص یا هر چیز دیگری که محل احترام است، از نظر مردم دارای حرمت و حریمی است که می بایست آن را حفظ کرده و هتک آن نکرد.
چنان که گفته شد در قرآن این اصطلاح با لفظ احترام به کار نرفته ولی مفهوم آن به شکل اصطلاحات دیگر و یا بیان مصداقی احترام، تبیین و توصیه شده است. از این رو در آیات قرآنی سخن از حرام به معنای محترم شمردن ماه های خاص (توبه آیه 5)، نفس و جان آدمی (انعام آیه 151) خانه خدا (مائده آیه 97) و نیز تکریم (علق آیه 3 و اسراء آیه 70) و احسان و نیکوکاری (بقره آیه 83 و نساء آیه 36) و توقیر و بزرگداشت (فتح آیه 9) و تعزیز (همان) و تعظیم (حج آیه 30 و 32)، بسیار آمده که همه این ها همان مفهوم احترام اصطلاحی را به گونه ای بازگو می کند.
قرآن در برخی از موارد با بیان مصادیق، به بازگویی احترام پرداخته و با تبیین موضوعی و مصداقی، مردمان را به عملی کردن احترام توجه داده است. به سخن دیگر احترام را تنها در حوزه گفتاری نگه نداشته و به حوزه عمل و رفتار اجتماعی سوق داده است تا شخص در کنش ها و واکنش های رفتاری، هنجار خاصی را به عنوان احترام مراعات نماید. به عنوان نمونه همان گونه که از صلوات فرستادن بر پیامبر به زبان و دل به عنوان نوعی احترام و تکریم آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) یاد کرده (احزاب آیه 56 و نور آیه 27) و یا از سلام و تحیت گفتن زبانی سخن گفته است، (نساء آیه 86) از سجده کردن (یوسف آیه 100) اذن و پیش اجازه (احزاب آیه 53 و نور آیه 27) به عنوان نمودهای خارجی و عملی احترام یاد نموده است.
عدم تقدم بر دیگری، بلند نکردن صدا در برابر دیگران و آرام سخن گفتن، از دیگر نمونه های مصداقی احترام است که قرآن به آن اشاره کرده است.این آیات هرچند که درباره چگونگی احترام گزاری به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است ولی می توان آن را به دیگر افراد نیز تعمیم داد.
در عرف مردم، روش های دیگری برای احترام وجود دارد که هریک با توجه به سنت ها و آداب اجتماعی و فرهنگی مردم هر منطقه و یا هرجامعه متفاوت است. بلند شدن و یا دست به سینه بودن و یا بوسیدن پای والدین از نمونه هایی است که در جوامع مختلف برای احترام گذاشتن استفاده می شود.

انسان، نیازمند احترام

انسان به طور طبیعی احساس نیاز می کند که مورد توجه و احترام و تکریم قرار گیرد. گرایش ذاتی انسان به این است که آبرومند و با کرامت و با شخصیت و اعتبار اجتماعی باشد و از سوی مردم تکریم شود و آبروی وی حفظ و حرمت هایش پاس داشته شود. در داستان یوسف و زن عزیز مصر به این نکته به روشنی اشاره شده است. با آن که عمل خلاف و ناهنجاری از سوی همسر عزیز صورت گرفته اما وی از یوسف(علیه السلام) می خواهد که به پاسداشت آبرو و حیثیت اجتماعی از بیان داستان و رخداد خودداری کند. (یوسف آیه 29) هم چنین حضرت لوط(علیه السلام) از مردم خویش می خواهد که به خاطر حفظ احترام و پاسداشت آن، از تعرض به میهمانان وی خودداری کرده و او را نزد میهمانانش شرمنده نسازند. (حجر آیه 68 و 69)
قرآن از مردم می خواهد که برای حفظ آبرو و حرمت و احترام خویش به اعمالی نپردازند که موجبات خواری و بی احترامی شان را فراهم می آورد و آبروی آنان را در دنیا و آخرت از بین می برد. (نور آیه 4 و 23 و نیز نساء آیه 148 و زمر آیه 25)
از نظر قرآن احترام به دیگران و بی احترامی به آنان دارای آثار وضعی و تکلیفی و نیز پاداش و کیفر خاصی است. در برخی از آیات قرآنی به اثر وضعی بی احترامی، اهانت و تحقیر دیگران در آخرت اشاره شده است. (مطففین آیه 29 تا 36) در برخی دیگر نیز اشاره شده که کاهش نعمت و عدم جلب سود و یا خیر، به علت و سبب بی احترامی و عدم پاسداشت امری بوده است که می بایست حرمت و احترام آن نگه داشته می شد. (حج آیه 30)

جایگاه تکریم پدر و مادر در نزد خداوند

احسان و تکریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندی برخوردار است و خداوند همواره پس از بیان حکم وجوب پرستش خدای یگانه، به احترام و تکریم پدر و مادر اشاره کرده و حکم می کند: و بالوالدین احسانا (بقره آیه 83 و نیز نساء یه 36)
قرآن در آیه 83 سوره بقره احسان به پدر و مادر را به عنوان پیمان خداوند با بنی اسرائیل یاد کرده است و می فرماید: و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاالله و بالوالدین احسانا؛ و هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان و عهد گرفتیم که جز خدا را نپرستند و به پدر و مادر احترام گذارند و احسان و نیکی کنند.
در این آیه و نیز در چهار مورد دیگر از جمله در سوره اسراء آیه 23 هنگامی که خداوند به مردمان فرمان می دهد که تنها او را بپرستند، بی درنگ حکم و فرمان احسان و نیکی به پدر و مادر را مطرح می سازد که بیانگر میزان اهمیت و جایگاه احسان به پدر و مادر در پیشگاه خداوند است. به این معنا که پرستش خدای یگانه و احسان به والدین در کنار هم آمده تا مردمان از جایگاه پدر و مادر آگاه شوند.
اگر خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار می بایست پرستش شود، پدر و مادر نیز به عنوان واسطه فیض وجود و نعمت های خداوندی بر انسان، باید مورد احترام و احسان قرار گیرند. از این رو خداوند امور چندی را که می تواند نسبت به خدا و پدر و مادر به جا آورده شود در کنار هم می آورد. به سخن دیگر اگر عبودیت و پرستش کسی غیر از خدا جایز بود آن شخص همان والدین هستند و از آن جایی که چنین امری کفر و شرک است خداوند فرمان می دهد که به جای پرستش ایشان در حق آنان احسان شود. احسان، برترین حالتی است که پس از پرستش می توان تصور کرد. به این معنا که احسان مرتبه دوم پرستش است و اگر پرستشی به غیر خدا جایز بوده حکم به آن می شد و چون امکان پذیر نیست مرتبه دوم آن مورد تأکید قرار گرفته است. امور دیگری که جایز است انسان هم نسبت به خدا و هم غیر خدا به جا آورد، خداوند در آیات قرآنی به آنها فرمان داده و از مردمان خواسته است تا آنها را انجام دهند. از این رو در آیه 14 سوره لقمان فرمان می دهد: ان اشکر لی و لوالدیک؛ از من و پدر و مادرتان تشکر کنید.
برخی از مفسران باتوجه به نکره بودن احسان در آیه 23 سوره اسراء بر این باورند که نکره آوردن به معنای آن است که فرزندان می بایست در همه امور در حق آنان مراعات احسان را بکنند و چیزی را فروگذار نکنند. این حکم قرآنی اختصاصی به مؤمنان نداشته و همه انسان ها را دربرمی گیرد. قرآن به این شیوه دیگرانی را که ایمان به قرآن و خدا ندارند تشویق می کند که حداقل در حق پدر و مادر خویش به حکم وظیفه انسانی، احسان و احترام بگذارند.

روشهای احسان و تکریم والدین

احسان و احترام به پدر و مادر باتوجه به سنت ها و فرهنگ ها متفاوت است ولی اصولی انسانی است که می توان در همه جا آن را یافت و بدان پای بند بود.
برخورد پسندیده براساس عرف هر جامعه و به کارگیری واژگان زیبا و شیوا، تواضع و فروتنی در برابر آنان، مهربانی و محبت، دعای خیر کردن برای ایشان، دوری از درشت گویی و یا حتی به کار نبردن واژه اف و خسته شدم و آخ و دیگر اصوات نابهنجاری که ایشان را ناخوش آید از جمله روش های احسان و اکرام و احترام به پدر و مادر است.
فریاد زدن و درشتی کردن و اف و اخ کردن و اعتراض نمودن و دشنام و ناسزا دادن و پیشی گرفتن از ایشان در نشستن و دراز کشیدن و امور دیگر می تواند از مصادیق بی احترامی به آنها باشد که می بایست از آنها پرهیز کرد.اطاعت کامل از پدر و مادر امری است که قرآن بدان فرمان داده و تنها موردی که استثنا شده و شخص می تواند از دستور پدر و مادر اطاعت نکند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچی کند دستور آنها به کفر خداست که در این مورد می توان از حکم و فرمانشان اطاعت نکرد. اما در همأ موارد دیگر می بایست از ایشان اطاعت کرد و فرمان برد.
در روایت اهل بیت(علیه السلام) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست، و ابراز قول کریم به معنای طلب مغفرت آمده است.
تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دوری از نگاه های تیز و تند و بلند نکردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. (کافی ج2 ص715 تا 316) بر جای بلند و برتر نشاندن از دیگر روش های تکریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است که از آیه 010 سوره یوسف می توان آن را به دست آورد.به هر حال تکریم و احترام به پدر و مادر امری است که بیش از هر کار دیگری بدان تأکید شده و نمی توان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بی احترامی به ایشان در این دنیا موجب می شود تا شخص گرفتار مصیبت ها و بلایا گردد و خیر و برکت از زندگی او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود.

 روزنامه کیهان – شماره 18981

 




مهساسادات اعتماد ::: جمعه 88/8/1::: ساعت 12:24 صبح

آثار حفظ قرآن

حفظ قرآن مانند تلاوت آن آثارى ارزنده دارد.
برخى از آثار به خاطر سپردن آیات عبارت است از:

1- پاداش اخروى


همانطور که می دانیم, حافظان در بهشت جایگاهى والا دارند و پاداش آنان دو چندان خواهد بود.

2 - هدایت انسان


تلاوت و انس با قرآن از سفارش هاى مکرر معصومان (ع ) است وحفظ قرآن به طور طبیعى به انس بـا آیـات الاهى مى انجامد, زیرا حافظقرآن باید براى تثبیت محفوظات قرآنى اش دست کم روزى چـنـد بار به قرائت قرآن بپردازد.
معصومان (ع ) حافظان قرآن را به تکرار آیات الاهى فراخوانده , یاد آور شده اند همان گونه که شتر بسته شده در یک نقطه - چنانچه مورد دیدار پیاپى صاحبش واقع نـشـود.
- جایگاهش راترک مى کند, محفوظات حافظ قرآن نیز- اگر پیوسته مورد مراجعه وتکرار قـرار نـگـیـرد- از خـاطـر زدوده مى شود.

بنابراین ,حافظ ناگزیربا قرآن انس مى گیرد و زمـینه ى هدایت وسعادتش فراهم مى آید.
حضرت على (ع ) مى فرماید: هیچ کس با قرآن هم نشین نـمـى شـود مـگـرایـن کـه از کـنـار آن بـا افزایش یا کاهش بر مى خیزد: افزایش هدایت یاکاهش گمراهى .
نفوذ قرآن در جان ها و پدیدآوردن تحول در شخصیت افراد نیزاز آثار سازنده ى تلاوت و حفظ قرآن اسـت .
بـسیارى از مردم با تلاوت یا شنیدن آهنگ دلنشین قرآن مسیر زندگى خود را تغییر داده , سمت سعادت و کمال رهنمون شدند.

3 - آرامش روحى


یـاد خـدا تـاثـیـر بـسـزایـى در روان آدمـى دارد و دل ها در پرتو آن آرام مى گیرد.
خداوند متعال مى فرماید: [اءلا بذکر اللّه تطمئن القلوب .]
آگاه باش , دل ها با یاد خدا آرام مى گیرد.
یکى از نام هاى قرآن ذکر است .
تلاوت و حفظ قرآن نوعى ذکرخداوند است که انسان در پرتو آن از هجوم بسیارى از فشارهاى روانى و اضطرابات درونى مصون مى ماند.
درستى این سخن در عمل نیز بـه اثبات رسیده است .
قاریان و حافظان قرآن , به ویژه آنان که درسحرگاهان با قرآن انس دارند, هـمـگـى اعـتـراف دارند ارتباط با قرآن درپیشگیرى از نگرانى و هجوم فشارهاى روانى بهترین و مـؤثـرتـریـن عـامـل بـه شـمـار مى آید.
این اثر در پرتو نشاطبخش بودن قرآن پدید مى آید.
پیامبر اسـلام (ص ) مـى فـرماید: مثل قرآن مثل کیسه ى سر بسته ى پر ازمشک است .
اگر آن را باز کنى , بوى مشک فضا را معطر مى سازد و اگربه حال خود رها سازى , سود نمى بخشد.
قرآن نیز, چنانچه به تلاوتش روى آورى , فضا را از عطر خود آکنده مى سازد و روان را نشاطمى بخشد, و اگر تلاوت نکنى , در سینه ات پنهان مى ماند.

4 - نجات از تنهایى


کـتـاب بـهـتـرین هم نشین تنهایى است و قرآن زیباترین , عمیق ترین و با نفوذترین کتاب شمرده مـى شود.
امام سجاد(ع ) مى فرماید: اگرهمه ى مردم روى زمین از دنیا بروند, تا وقتى قرآن با من است , از هیچ چیز وحشت ندارم .

5 - فهم بهتر قرآن


مـهـم تـریـن و عمده ترین اثر حفظ قرآن درک بهتر آن است .
حافظ به سبب تسلط بر همه ى آیات , ارتباط آن ها را نیک در مى یابد و در پرتوآن درکى بهترو درست تر از قرآن به دست مى آورد.
هر آیه از قرآن , ضمن داشتن معناى ظاهرى , بطن هاى متعدددارد که در اثر شناخت بیش تر رواب ط آن بـاسـایـر آیـات قـرآن بـه عـنـوان جـزئى از یـک کـل آشکار مى شود.
هرچه انس انسان با آیات مـخـتـلـف قرآن بیش تر باشد, در تفسیر قرآن بهتر و دقیق تر گام برمى دارد, براى مثال کسى که مى خواهد درباره ى [دعا] در قرآن تحقیق و جست و جوکند, در نخستین مرحله به کشف الایات و معجم هاى قرآنى پناه مى برد.
این کتاب ها اطلاعاتى درباره ى ماده ى دعا و مشتقات ومترادفات آن در دسـتـرس مـحقق مى گذارد, ولى هرگز به آیاتى که بدون به کارگیرى مشتقات ومترادفات دعـا مـعـارفـى پـیرامون آن مطرح مى کند, نمى پردازد.
دراین موارد, به خاطر داشتن قرآن بسیار سـودمـنـداسـت .
حـافظ مى تواند همه ى آیاتى که در لفظ و معنا با موضوع موردنظر ارتباط دارد, گـردآورد و کـارى فراتر از کشف الایات انجام دهد.
بنابراین , آنچه در حفظ قرآن مهم است درک ارتباط آیات و سوره هابایکدیگر است نه به خاطر سپردن کلیات .
هرچه حافظ قرآن بر آیات و ارتباط و بـازیـابى آن ها مسلطتر باشد, بهتر مى تواند نظر قرآن درباره ى یک موضوع رابه دست آورد.
پس مـفـسـران حـافـظ قـرآن , بـهـتـرو دقیق تر مى توانند قرآن را تفسیر کنند و تفسیرشان از تفسیر مفسران غیر حافظ جامع تر و دقیق تر است .

6 - تقویت حافظه


یکى از امتیازهاى قرآن مجید آن است که تلاوت و به خاطرسپردنش سبب تقویت حافظه مى شود.
در روایـات چنان مى خوانیم که قرائت قرآن به افزایش حافظه مى انجامد.




مهساسادات اعتماد ::: جمعه 88/8/1::: ساعت 12:7 صبح

نام های پیامبران درقرآن1

1. آدم؛ این کلمه عبری و غیر منصرف است و به معنای خاک سرخ می¬باشد. اصل آن «آدام» بوده که برای تعریب الف وسط آن حذف شده است. 25 بار در قرآن تکرار شده است. وی نخستین انسان از نسل کنونی است؛‌ از این روی او را ابوالبشر می¬نامند و نخستین پیغمبر است.
2. ادریس؛ این کلمه غیر عربی است؛ از این روی غیر منصرف می¬باشد. دو بار در قرآن آمده است. میان شیث (جانشین آدم) و او چهار نسل فاصله است.
3. نوح؛ این کلمه عربی است. چون بسیار گریه می¬کرده به او نوح گفته¬اند. 43 بار در قرآن تکرار شده است. عمرش از همه پیامبران بیش¬تر بوده و دوران نبوت او 950 سال بوده است؛ از این روی به او شیخ الانبیا لقب داده¬اند.
4. هود؛ این کلمه عربی است. وی پس از نوح – با چند واسطه – آمده است. وی در سرزمین احقاف و میان قوم عاد زندگی می¬کرد. در تورات به نام «عابر» خوانده شده است. این کلمه ده بار در قرآن آمده که سه مورد آن به معنای یهودی است.
5. صالح؛ این کلمه عربی است و وی از پیامبران عرب می¬باشد. وی در سرزمین حجر (میان شام و حجاز) مبعوث شد. معجزه او شتری بود که از درون کوه بیرون آمد که او را پی¬کردند و دچار عذاب صیحه آسمانی شدند. این کلمه 43 بار در قرآن تکرار شده است که در7 مورد حضرت صالح مراد است.
6. ابراهیم؛‌ این کلمه غیر عربی و سریانی است و به معنای پدر مهربان می¬باشد. وی از پیامبران اواالوالعزم می¬باشد که دارای کتاب و شریعت است. وی در شهر بابل در عراق به دنیا آمد و به پیامبری رسید و در دوره جوانی بت¬ها را شکست و نمرود دستور داد او را در آتش افکنند که خدای متعال آتش را بر او گلستان کرد. این کلمه 68 بار در قرآن تکرار شده است.
7. اسماعیل؛ این کلمه غیر عربی است و در زبان عبری «اسما» و «ئیل» به معنای بشنو، خدا بوده است. وی فرزند بزرگ ابراهیم است و مادرش هاجر می¬باشد که در نوجوانی ابراهیم او را به قربانگاه برد. این کلمه 12بار در قرآن تکرار شده است که در آیه 54 سوره مریم اختلاف است که منظور از اسماعیل کیست                                                                               .8.اسماعیل بن حزقیل؛ طبق روایات و نظر بخشی از تفاسیر، اسماعیل در آیه 54 سوره مریم اسماعیل بن حزقیل است که او را اسماعیل صادق الوعد لقب داده¬اند. در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده می¬فرماید: این اسماعیل، اسماعیل بن ابراهیم نیست. او پیامبری از پیامبران است.
9.اسحاق؛ این کلمه عربی نیست و غیر منصرف می¬باشد. وی فرزند دوم ابراهیم است که مادرش ساره می¬باشد. این کلمه 15 بار در قرآن کریم تکرار شده است.
10.لوط؛ ظاهراً این کلمه عربی است. وی در زمان حضرت ابراهیم می¬زیست و با آن حضرت خویشاوند بود. وی پیامبر مردم شهر سدوم بود. مردم این شهر به جهت عمل زشت هم¬جنس¬بازی دچار زلزله شدید شده و نابود گشتند. این کلمه 27 بار در قرآن کریم تکرار شده است.
11.یعقوب؛ این کلمه غیر عربی و ظاهراً عبری است و غیر منصرف می¬باشد. وی فرزند اسحاق است. لقب وی «اسرائیل» است که به معنای عبد خدا می¬باشد. (اسرا = عبد و ئیل = خدا) کلمه یعقوب 16 بار در قرآن تکرار شده و کلمه اسرائیل 43 بار در قرآن تکرار شده است.
12.یوسف؛ این کلمه عبری است. یعقوب دوازده پسر داشت که یوسف زیباترین و محبوب¬ترین آنان بود. داستان زندگی او به صورت یکپارچه در سوره یوسف آمده است. کلمه یوسف 24 بار در قرآن تکرار شده است.
13.ایوب؛ این کلمه غیر عربی و ظاهراً عبری است و غیر منصرف می¬باشد. خدای متعال برای امتحان او را سال¬ها به مرضی مزمن دچار کرد و او صبر و مقاومت کرد؛ از این روی صبر ایوب ضرب المثل شده است. کلمه ایوب 4 بار در قرآن کریم تکرار شده است.
14.شعیب؛ ظاهراً این کلمه عربی است. وی در شهر مدین (شهری در کنار دریای سرخ) زندگی می¬کرد. کلمه شعیب 11 بار در قرآن کریم آمده است.
15.موسی؛ این کلمه معرب «موشه» (از آب کشیده شده) در زبان عبری است. وی از پیامبران الواالعزم و صاحب شریعت و کتاب آسمانی است و نام کتاب وی تورات می¬باشد. یه پیروان وی یهودی می¬گویند. داستان زندگی موسی و بنی¬اسرائیل در سوره¬ها و آیه¬های متعددی آمده است،‌ مانند سوره بقره، اعراف، طه، قصص، شعراء و... نام پدر موسی عمران و نام مادرش یوکابد است. کلمه موسی135 بار در قرآن کریم تکرار شده است
 
16.هارون؛ این کلمه عبری و به معنای محبوب است و غیر منصرف می¬باشد. وی برادر موسی است و در کنار او بود و موسی از خدا خواست که او را وزیرش قراردهد و خدا درخواست او را اجابت کرد و او را در نبوت شریک موسی قرارداد؛ از این روی هر دو با هم به سوی فرعون رفتند. کلمه هارون 20 بار در قرآن کریم تکرار شده است.
17.الیاس؛ این کلمه عبرانی است و تعریب شده است. در قرآن کریم دو بار این کلمه آمده است و زندگانی او توضیح نداده است. گفته¬اند که او همانند خضر هم¬اکنون زنده است.
18.یسع؛ ظاهراً این کلمه عبری و معرب ایشاع است. این کلمه در قرآن کریم دو بار تکرار شده است.
19.ذوالکفل؛ این کلمه عربی است و غیر منصرف می¬باشد و دو بار در قرآن کریم آمده است. چون سرپرستی بازماندگان یسع را برعهده گرفت او را به ذاالکفل لقب دادند.
20.داود؛ این کلمه غیر عربی و ظاهراً عبری است. در چند جای قرآن کریم به داستان زندگی داود اشاره شده که از آن موارد داستان جنگ جالوت و طالوت است که جالوت به دست داود کشته شد. (سوره بقره، آیه¬246-251) این کلمه 16 بار در قرآن کریم تکرار شده است.
21.سلیمان؛ این کلمه غیر عربی و معرب شلومه و غیر منصرف است. و فرزند داود است. وی علاوه بر مقام نبوت دارای مقام پادشاهی هم بود و زبان حیوانات را می¬فهمید و باد و جنیان مسخر او بودند و تخت او به وسیله باد حرکت می¬کرد. این کلمه 17 بار در قرآن کریم تکرار شده است.
22.یونس؛ این کلمه غیر عربی و ظاهراً از یونانی ایونس گرفته شده است و غیر منصرف می¬باشد. قرآن کریم او را «ذا النون» و «صاحب الحوت» لقب داده است. وی در نینوا مبعوث گردید. از اعجایب زندگی او این است که پس از این¬که قومش را نفرین به عذاب کرد و از میان قومش به سوی دریا فرارکرد و بر کشتی سوار شد طبق قرعه به سوی نهنگ پرتاب شد و او را بلعید و در شکم آن زنده ماند و بر اثر ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» خدای متعال او را نجات داد و اگر این ذکر را نگفته بود تا روز قیامت در شکم نهنگ زندان بود. این کلمه بار در قرآن کریم تکرار شده است
23.زکریا؛ این کلمه معرب و اصل آن عبری است. وی که از متولیان بیت¬المقدس بود طبق قرعه سرپرستی مریم، مادر عیسی را بر عهده گرفت. وی مأموران حکومت جبار به درون درختی مخفی شد که مأموران درخت را با اره دو نیم کردند. این کلمه 7 بار در قرآن کریم تکرار شده است.
24.یحیی؛ این کلمه هم می¬تواند عربی باشد، برگرفته از واژه حیات و می¬تواند عبری باشد (معرب یوحنّا) وی پسر زکریا است و با عیسی پسر خاله می¬باشند. وی شباهت¬هایی به امام حسین علیه السلام دارد، از آن جمله که در شش ماهگی به دنیا آمد و به دست حاکم عیاشی سر از تنش جدا شد. این کلمه 5 بار در قرآن کریم آمده است.
25.عُزَیر؛ این کلمه معرب عزرا است. یک¬بار در قرآن کریم سوره توبه آیه 30 آمده است و مفسران گفته¬اند آن شخصی که آیه 259 سوره بقره می¬گوید که خدای متعال او را صد سال میراند و سپس زنده کرد، عزیر است.
26.عیسی؛ این کلمه معرب کلمه «ایشوع» در زبان عبری است و به معنای مرد بزرگ و مبارک است. وی از پیامبران اولواالعزم است و کتاب او تورات می¬باشد. به پیروان وی مسیحی می¬گویند. مادر وی مریم از چهار زن بزرگ بهشتی است که بدون شوهر و با تمثل فرشته الهی (جبرئیل) برابر او باردار شد و در مدتی کوتاه عیسی را به دنیا آورد. و عیسی در گاهواره به سخن آمد و خود را عبدالله، پیامبر و صاحب کتاب معرفی کرد. یهودیان مخالف او می¬خواستند او را به دار بیاویزد، ولی خدای بزرگ او را نجات داد و فردی مشابه او را به دار آویختند. این کلمه 25 بار در قرآن کریم تکرار شده است.
27.محمد؛ این کلمه عربی و به معنای ستوده است. و از پیامبران اواالعزم و صاحب شریعت اسلام و کتاب آسمانی او قرآن است. وی آخرین پیامبر الهی و پس از او پیامبری نخواهد آمد و هر کس پس از ایشان ادعای پیامبری کند دروغگو است. این کلمه 4 بار در قرآن کریم آمده است و یک¬بار به عنوان «احمد» از او یادشده است.




مهساسادات اعتماد ::: پنج شنبه 88/7/30::: ساعت 11:53 عصر

عوامل آرامش روانی زن از دیدگاه قران

بسیار شنیده ایم که زن را به جهت عاطفی و احساسی قویتر از مردان می دانند ؛ در واقع احساس و عواطف یک زن فاکتوری ضروری و اساسی برای تعادل روانی خود او و سپس خانواده و یا افرادی هستند که با آنان در ارتباط است ؛در تبیین دقیق و صحیح این حس باید گفت اگر این احساسات در زن بیشتر است پس درگفت و شنودها و برخوردها باید رعایت بیشتری نسبت به زن روا داشته شود .
یکی از مواردی که برای تامین امنیت و آرامش روانی زن بسیار مهم است و قران کریم بر آن تاکید مضاعفی نموده ، مساله حرمت قذف است .
در فقه اسلامی اصطلاحی وجوددارد بنام حرمت قذف .
معنای اصطلاحی قذف تهمت زدن است ، بخصوص تهمتهای ناموسی که با عرض و آبروی افراد ارتباط دارد . قذف و حرمت آن عام است و در مورد مردان و زنان هردو مطرح است ؛ اما قران کریم در مورد زنان حساسیت ویژه ای بخرج داده و در خانه ، خانواده و اجتماع موکدا از مسلمانان خواسته که به زنان پاکدامن ذره ای کلام ناورا نسبت ندهند .
در سوره نور آمده است:
و الذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوا هم ثمانین جلدة و لا تقبلوا لهم شهادة ابدا و اولئک هم الفاسقون * الا الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا فان الله غفور رحیم (نور 4و5)
اگر کسی به زن پاکدامنی تهمت زد و نتوانست چهار شاهد برای اثبات گفته خود بیاورد ، لازم است که آنها خود مجازات شوند و برای آنها هشتاد ضربه تازیانه در نظر گرفته شده است ؛ علاوه بر آن قران تهدید می کند که عذاب و کیفر اصلی این عمل در آخرت و صحنه ی تجسم اعمال فاش می شود که همانا لعنت ابدی پروردگار است .
این وعید به عذاب اخروی نیست مگر به این خاطر که دامنه ی تهمتهای ناموسی و ایجاد جو نا امنی روحی و روانی به خصوص برای زنان بسیار گسترده است .
زنان به همان نسبت که از حیا ، وفاداری و خویشتنداری بیشتری برخوردارند ، از تهمتهایی از این دست صدمات جبران ناپذیر تری خواهند دید .
رسول خدا (ص) در چنین مواردی به حکم حاکمیتشان دخالت کرده برای دفاع از زنان دست بکار می شدند .1
ایشان (ص) در مواردی سعی داشتند که روابط و رفت و آمد های مردم بگونه ای باشد که امنیت روانی مردان و زنان حفظ شود و زنان در معرض تهمت قرار نگیرند .2 و 3
رعایت در نوع رفت و آمد و نیز سخن گفتن در مورد زنان پاکدامن از عوامل تامین کننده امنیت روانی آنان است .




مهساسادات اعتماد ::: پنج شنبه 88/7/30::: ساعت 11:31 عصر

اهمیت تربیت خانواده در قرآن                             

خداوند متعال در سوره فرقان یکی از ویژگی های بندگان راستین را توجه خاص به تربیت فرزند و خانواده خویش می داند تا آن جا که آنها برای خود در برابر آنها احساس مسئولیت فوق العاده ای می کنند چنان که می فرماید: «آنها پیوسته از درگاه خدا می خواهند و می گویند پروردگارا از همسران و فرزندان ما کسانی قرار ده که مایه روشنی چشم ما گردد»

مسلما چنین افرادی آنچه در توان دارند در تربیت فرزندان و همسران و آشنایی آنها به اصول و فروع اسلام و راه های حق و عدالت، فروگذار نمی کنند و در آنجا که دستشان نمی رسد دست به دامن لطف پروردگار می زنند و دعا می کنند.

همچنین در آیه شش سوره التحریم خیرخواهی برای اعضای خانواده و تربیت دینی آنان را تکلیفی بایسته برعهده مومنان دانسته، روی سخن را به همه مومنان کرده و دستوراتی درباره تعلیم و تربیت همسر و فرزندان و خانواده به آنها می دهد و می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها هستند نگاهدارید.»

نگهداری خویشتن به ترک معاصی و عدم تسلیم در برابر شهوات سرکش است، و نگهداری خانواده به تعلیم و تربیت و امر به معروف و نهی از منکر و فراهم ساختن محیطی پاک و خالی از هرگونه آلودگی، در فضای خانه و خانواده است.

این برنامه ای است که باید از نخستین سنگ بنای خانواده، یعنی از مقدمات ازدواج، و سپس نخستین لحظه تولد فرزند آغاز گردد، و در تمام مراحل با برنامه ریزی صحیح و با نهایت دقت تعقیب شود.

به تعبیر دیگر حق زن و فرزند تنها با تأمین هزینه زندگی و مسکن و تغذیه آنهاحاصل نمی شود، مهم تر از آن تغذیه روح و جان آنها و به کار گرفتن اصول تعلیم و تربیت صحیح است.

از آیه فوق، و روایاتی که درباره حقوق فرزند و مانند آن در منابع اسلامی وارد شده، به خوبی استفاده می شود که انسان در مقابل همسر و فرزند خویش مسئولیت سنگین تری نسبت به دیگران دارد، و موظف است تا آنجا که می تواند در تعلیم و تربیت آنها بکوشد، آنها را از گناه بازدارد و به نیکی ها دعوت کند، نه اینکه تنها به تغذیه جسم آنها قناعت کند.

در حدیثی می خوانیم: هنگامی که آیه فوق نازل شد، کسی از یاران پیامبر(ص) سؤال کرد: چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنم؟ حضرت(ص) فرمود: آن ها را امر به معروف و نهی از منکر می کنی، اگر از تو پذیرفتند آنها را از آتش دوزخ حفظ کرده ای، و اگر نپذیرفتند وظیفه خود را انجام دا ده ای»

امیر مومنان علی(ع) نیز در تفسیر آیه فوق فرمود: «منظور این است که خود و خانواده خویش را نیکی بیاموزید و آنها را ادب کنید.»

همچنین امام سجاد(ع) در رساله حقوق خود با اشاره به این موضوع، تربیت نیکو و کمک برای ایجاد رفتار صحیح در فرزندان را از وظایف والدین برشمرده و فرموده است: «و اما حق فرزندت آن است که بدانی او از توست و خیر و شر او در همین دنیا به تو نسبت داده می شود و تو نسبت به تربیت شایسته او و راهنمایی اش به سمت و سوی خدا و کمک به خداپرستی اش، مسئولی و در این مورد، پاداش یاکیفر داده خواهی شد. پس در کار تربیت فرزند، چنان رفتار کن که اگر در این دنیا آثار خوب داشت، مایه آراستگی و زینت تو باشد و با رسیدگی شایسته ای که نسبت به او داشته ای، نزد پروردگارت عذر و حجت داشته باشی!»

 

وظایف تربیتی والدین

 

انتخاب نام شایسته

انتخاب نام خوب برای کودک امری بسیار مهم وحساس است که تأثیر زیادی بر شخصیت و روح و روان او دارد، نام زیبا و شایسته، نماد هویت و شخصیت آینده هر فرد و مایه افتخار و مباهات وی خواهد بود.

رسول خدا(ص) انتخاب نام نیک را از حقوق فرزند بر گردن پدر می دانست و می فرماید: «فرزندانتان را به نام انبیا اسم گذاری کنید.»

 

مهر و محبت

محبت اساس موفقیت خانواده و از مؤثرترین روش های تربیتی است که در فرهنگ اسلامی به آن توجه خاصی شده.

اسلام دستور داده که پدر و مادر باید براساس محبت فرزندان را تربیت کنند. چنان که پیامبرگرامی اسلام(ص) نیز می فرماید: کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنها مهربان باشید.»

کودک بیش از هر کس تشنه محبت والدین خود می باشد. کودکی که در کانون مهر و محبت والدین خود پرورش یافته است دارای آرامش روانی، امنیت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدین، الگوگیری در مهرورزی به دیگران و پیشگیری از انحرافات است، و بهتر می تواند با مشکلات و حوادث سهمگین دوران بلوغ و تغییرات جسمی و روانی روبه رو گردد و با آرامش و اطمینان قدم به عرصه اجتماع گذارد.

ارتباط عاطفی با فرزند موجب می شود که وی با والدین خویش صمیمی باشد، به آنان اعتماد کند و آنان را پناهگاه خویش در بحران های زندگی بداند. خداوند در قرآن کریم، خطاب به پیامبرش می فرماید: «به خاطر رحمت خدا بود که تو با آنان ارتباط صمیمی و مهرآمیزی پیدا کردی، اگر خشن بودی، هیچ کس دور تو جمع نمی شد.»

در این میان والدین بسیاری هستند که به فرزندان خود محبت فراوان دارند اما آن را ابراز نمی کنند. محبت وقتی سازنده و تأثیرگذار خواهد بود که فرد مورد محبت از آن آگاهی یابد؛ این نیاز، را می توان به شکل های گوناگون از جمله بوسیدن کودک، در آغوش گرفتن، گفتن جملات زیبا و محبت آمیز، خریدن هدیه و اسباب بازی و... برآورده کرد.

از نکات بسیار مهمی که والدین باید در این زمینه به آن توجه داشته باشند این است که از زیاده روی و افراط در محبت بپرهیزند که این خود نیز مشکلاتی را به دنبال خواهد داشت.

خداوند در سوره منافقون مسلمانان را از محبت و علاقه زیاد به مال و فرزند که باعث غفلت از یاد خدا می شود، برحذر می دارد و می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید مبادا اموال و فرزندانتان، شما را از یاد خدا غافل گرداند و هر کسی چنین کند از زیان کاران است.»

محبت زیاد و بی جا، موجب نازپروردگی، لوس بار آمدن و از خود راضی شدن کودک می شود و به سبب وابستگی شدید کودک به والدین، فرزندان را از کسب استقلال باز می دارد و در حقیقت زمینه ضعف و سستی کودک و عدم شکیبایی و پایداری او در مقابل مشکلات را فراهم می کند.

امام باقر(ع) در این باره می فرماید: «بدترین پدر کسی است که در نیکی از حد اعتدال خارج شود و به زیاده روی بگراید و بدترین فرزندان فرزندی است که در اثر کوتاهی، به عاق والدین دچار شود.»

 

سالم سازی محیطرشد فرزندان

پرورش صحیح فرزندان بدون توجه به ایجاد فضای سالم و مناسب و آرام میسر نمی شود.

قرآن کریم با تأکید بر ایجاد خانواده سالم و آرام، براین نکته تأکید کرده، می فرماید: «و از نشانه های او این است که همسرانی از (جنس) خودتان برای شما آفرید، تا بدان ها آرامش یابید، و در بین شما دوستی و رحمت قرار داد؛ قطعاً در آن ها نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.»

نابسامانی خانواده، اختلاف و درگیری بین والدین، عدم رابطه صمیمی میان اعضای خانواده به ویژه والدین، در نتیجه فقدان امنیت و آرامش در خانواده، تربیت صحیح فرزند را تهدید و به مخاطره می اندازد.

در روایات زیادی به موضوع حسن خلق در خانواده اشاره شده است و این دلیل بر آن است که خوش رفتاری اعضای خانواده با یکدیگر تأثیرات مثبتی بر زندگی فرزندان می گذارد. امام باقر(ع) در زمینه اهمیت خوش رفتاری در کانون خانواده می فرماید: «هرکس احسان و نیکی به خانواده اش کند، عمرش طولانی می شود.»

وجود رابطه صمیمی بین والدین باعث به وجود آمدن آرامش در زندگی می گردد و موجب می شود تا کودک در محیط خانواده احساس امنیت داشته باشد.

از دیگر اموری که در سالم سازی محیط رشد فرزندان تأثیر فراوان دارد، آموزش بسیاری از مسائل ضروری برای زندگی کودک از وظایف و حقوق و حدود، معاشرت با افراد و آموزش رفتارها و روحیات صحیح اخلاقی متناسب با رشد و سن او است. این موضوع تأثیر فراوانی بر تغییر روحیه دینی و بینش معنوی کودکان خواهد گذاشت.

حضرت لقمان در آیات 18 و 19 سوره لقمان چند نکته اخلاقی مهم را به فرزندش گوشزد کرده، به فرزند خود نخست تواضع و فروتنی و خوشرویی را توصیه کرده می گوید: «با بی اعتنایی از مردم روی مگردان و مغرورانه برروی زمین راه مرو در راه رفتنت اعتدال را رعایت کن و در سخن گفتنت نیز رعایت اعتدال نما و از صدای خود بکاه و فریاد مزن.»

بیان این نکات از طرف حضرت لقمان و انعکاس آن ها در قرآن خود ضرورت آموزش نکات اخلاقی و اجتماعی را می رساند.

 

بازی و همراهی با کودکان

بازی از مهم ترین فعالیت های کودک به شمار می رود که تأثیر مثبتی در روحیه و شخصیت او می گذارد و موجب شکوفایی استعدادهای نهفته و بروز خلاقیت در وی می شود. والدین باید به بازی کودکان اهمیت دهند و شرایط سالم برای بازی آنها فراهم سازند و خود به عنوان همبازی در آن شرکت داشته باشند. آنان باید کاری کنند که بازی به صورت تجربه ای لذت بخش در ذهن کودک باقی بماند زیرا زندگی او در بازی، شکل واقعی به خود می گیرد.

در بازی با کودک، والدین نباید خواست و اراده خود را به کودک تحمیل کنند. آنان باید همپا و هم ردیف او قرار بگیرند. در شیوه تربیت دینی نیز بر این مسأله تأکید فراوان شده است تا جایی که رسول خدا(ص) می فرمایند: «هرکس کودکی پیش اوست، باید برای او کودکی کند.»

 

تکریم و احترام به کودک

احترام و تکریم شخصیت انسان یکی از شیوه های تربیتی آیین حیات بخش اسلام است و آموزه های قرآنی برپایه و اصول احترام به انسان و کرامت انسانی بنا نهاده شده است.

خداوند متعال در قرآن کریم انسان را مورد تکریم و ستایش خود قرارداده، می فرماید: مافرزندان آدمی را گرامی داشتیم و آن ها را در خشکی و دریا بر مرکب های راهوار سوار کردیم و از انواع غذاهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات برتری بخشیدیم.»

از نظر اسلام کودکان و نوجوانان هم شایسته کرامت و احترام هستند و باید به احساسات آنان احترام گذاشت. والدین در این خصوص وظیفه مهم و خطیری برعهده دارند آنان باید شخصیت کودک را مورد توجه قرار داده، براساس اصل کرامت و حرمت انسان با او رفتار کنند.

امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند: «با بچه هایتان به گونه ای برخورد کنید که آن ها خودشان را کریم و با شخصیت بدانند.»

تکریم کودک باعث به وجود آمدن احساس شخصیت و عزت نفس، پذیرش سخنان و آموزش های والدین؛ جلوگیری از سقوط در ورطه بزهکاری و گناه، جلوگیری از احساس خودکم بینی و جلوگیری از نفاق و دورویی در وی می شود.

سلام کردن به کودکان از سنن پیامبر اکرم (ص) و یکی از مصادیق تکریم فرزندان است که باعث به وجود آمدن شخصیت و ایجاد استقلال در آنان می شود. کودکی که بزرگسالان به او سلام کنند و بدین وسیله به او احترام گذارند. لیاقت و شایستگی خود را باور می کند.

امام رضا (ع) از پیامبر خدا (ص) نقل فرمودند: «پنج چیز است که تا لحظه مرگ آنها را ترک نمی کنم، یکی از آنها سلام گفتن به کودکان است و در انجام این عمل مراقبت می کنم.»

کودکانی که از همان کودکی با تربیتی اسلامی و با ایمان به خدا تربیت می شوند، دارای ایمانی قوی و روحیه و اراده ای نیرومند خواهند شد. آگاهی جوان از دین در تربیت او نقشی مهم دارد.

اما علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: قلب کودک نورس مانند زمین خالی و آماده کشت است. هر تخمی که در آن کاشته شود قبول نموده و پرورش می دهد، فرزند عزیزم! من از دوران کودکی تو استفاده کردم و قبل از آنکه دل تربیت پذیر تو، سخت شود و عقلت را مسائل دیگری به خود مشغول نماید به تربیت و تعلیم تو اقدام نمودم.»

طبق این فرمایش، بهترین دوران تربیت و عالی ترین فرصت برای فراگرفتن راه صحیح زندگی همان ایام طفولیت می باشد؛ زیرا قدرت تقلید و مقایسه و حس قبول آموزش زندگی در کودکان و نوجوانان خیلی بیشتر از بزرگ ترها است. والدین باید در این زمینه به گونه ای عمل کنند که فرزندانشان احساس آزادی کنند.

والدین اگر می خواهند که فرزندان معتقد و دینداری تربیت نمایند؛ ابتدا باید خود الگویی شایسته و خوب در این زمینه برای آنها باشند. به دستورات و تعالیم دینی عمل کنند. در دوران کودکی، فرزندان شان را با نماز و مجالس و محافل مذهبی مأنوس سازند و سعی کنند که خاطرات خوشی را در ذهن آنان به وجود آورند و از سخت گیری با آنها بپرهیزند و با تذکر روش های صحیح، این فطرت را در وجود آنان بیدار سازند و آن ها را به طرف پذیرش دین سوق دهند.

وظیفه دیگر والدین ایجاد عشق و محبت به رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) در فرزندان است که در روایات توجه خاصی به آن شده است.

کودک از زمان کودکی باید با سیره و روش رسول حق و امامان معصوم (ع) آشنا شود، محبت آنها را در دل بپروراند و در کنار شناخت آنان و عشق به آن بزرگواران رشد کند. و آنان را الگو و سرمشق خود قرار دهد، که بهترین خیر برای انسان عشق به رسول خدا (ص) و امامان (ع) و اقتداری به آن اولیاء الهی است.

 

رعایت عدالت و مساواتبین فرزندان

از جمله وظایف تربیتی والدین اجرای عدالت میان فرزندان است. کودک انتظار دارد که پدر و مادر در زندگی با وی به عدالت رفتار کنند و از هرگونه تبعیض و تفاوت نا به جا در مورد فرزندان پرهیز کنند. عدم توجه به عدالت و تبعیض و مقایسه کودکان با یکدیگر، تأثیر فراوانی بر سلامت روانی کودکان می گذارد و موجب ناآرامی، انحراف اخلاقی، احساس بدبینی و حسادت و انتقام در کودک می شود. در آموزه های اسلامی بر رعایت عدالت و مساوات در برخورد عاطفی با فرزندان تأکید و سفارش فراوان شده است.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: میان فرزندانتان عدالت را رعایت کنید، چنان که دوست دارید آنان در احسان و لطف به شما به عدالت رفتار کنند.»

 




مهساسادات اعتماد ::: پنج شنبه 88/7/30::: ساعت 11:25 عصر

   1   2   3   4   5   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 3


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :14639
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<